با سقوط کمونیسم و ورود جهان سرمایه داری به ریزترین جزئیات زندگی ما میتوان این سوال را از خود پرسید که کشورهای توسعه نیافته و در حال توسعه و در کل انسانها چقدر تحت تاثیر تحولات مدرن قرار خواهند گرفت؟ کمونیست همیشه در پی شکستن طبقه در جوامع بوده است و شکاف طبقاتی را بر نمیتابد. اما در گذشته همین طبقات پایین ، متوسط و اعیان میتوانست هویت در جامعه ایجاد کنند. فرد فقیر به دنبال تجملات آنچنانی نبود و با تقدیر خود گذران زندگی میکرد. طبقه متوسط که اکثریت آنها هم کارمند بودند حد و حصر خود را می دانستند و بر اساس حقوق متوسط ماهیانه شان به زندگی خود می پرداختند. اما با پیشرفت علم و عصر انفجار اطلاعات، نگاه انسان ها به مسائل پیرامون شان دستخوش تحولات زیادی شد. خانواده ای که از زندگی خود گلایه چندانی نداشت شروع به مقایسه وضعیتش با آن تصویری که در رسانه نشان میداد شد. تبلیغات زندگی های رنگارنگ، تجملات و خوشگذرانی های افراطی کمکم طبقات محروم را به سمتی سوق داد که نتیجه اش جز حسرت، افسردگی و بدهی های گوناگون نبود. اما جالب آنکه این جامعه مصرف گرا هرگز از خریدهای محصولات دیجیتال نمیکاست. به عنوان مثال، آنهایی که به قصد زیارت به عراق سفر کردهاند می دانند که چگونه کپرنشینان با تماشای شبکه های ماهوارهای خوش هستند در حالی که خوراک مورد نیازشان را از پس مانده هتل ها گدایی میکنند.
بر خلاف بسیاری از انسانها که فکر میکنند فنآوری تنها کالایی بیطرف است که میتوان از آن استفاده مثبت و یا منفی برد، باید اذعان داشت که فنآوری خود باعث ایجاد سبک زندگی هایی جدید می شود. ما بیش از هر زمانی در معرض اخبار، تبلیغات، هجمه ها و دروغها هستیم. دنیای دیجیتال، منش و رفتارهای ما را متحول می کند. نمونه اش میتواند همان اخبار سطحی و جملات پوچی باشد که در کانالهای مختلف تلگرام وقت بسیاری از ما را تباه میکند. دیگر نمی توان در گوشه ای خزید و گفت که با جهان ارتباطی ندارم و از گزند این شیر نر خونخواره به دور هستم.
امروزه میتوان خانواده هایی با درآمد متوسط را یافت که کالایی مجلل (مانند یک تلویزیون سه بعدی ۵۲ اینچی و یا یک گوشی بسیار گرانقیمت) در منزل دارد و جالب آن است که اکثر این کالاها، دیجیتال هستند. خانواده هایی که حتی از اصلی ترین نیازهای خود می کاهند تا محصولی لوکس و گران را بخرند. اینجا باید از خود پرسید روان انسان تا چه حد می تواند در مقابل تبلیغات سیل آسا دوام آورد؟ آیا در جامعه مدرن، ساختار هرم مازلو در حال تغییر است؟ این را باید به فال نیک گرفت و یا فاجعه ای در پیش است؟
در پایان طنز ماجرا اینجاست که هم تفکرات کمونیستی و هم سرمایهداری با عزمی جزم در تلاش برای یکی کردن جامعه و از بین بردن تفکرات و علایق فردی هستند. کمونیست به زعم خود در حال یکسان سازی توده ها بود و سرمایه داری به فکر فروش محصولات بیشتر خود به جامعه بزرگی از مصرف گراهایی که طبع و سلیقه ای یکسان دارند و چه ابزاری بهتر از شبکه جهان گستری به نام اینترنت.
محسن راعی
مترجم و آینده پژوه