Transhumanism, identity crisis and the need to revise laws

ترابشریت، بحران هویت و لزوم بازبینی قوانین

هیج چیز خوبی وارد زندگی بشری نشده که با آن لعنتی همراه نباشد. سوفوکلس
کمپانی نورالینک با مدیریت ایلان ماسک ماه پیش اعلام کرد که اولین تراشه را توانسته در مغز انسان بکارد. این شرکت ادعا دارد این تراشه مصارف پزشکی دارد و می‌تواند توانایی افراد معلول را به آنها برگرداند. این شرکت از توضیحات بیشتر نیز خودداری کرده است. جالب‌تر اینکه این تست انسانی در سایت کلینیکال‌ترایال هم ثبت نشده است. این وب‌سایت مکانی است که بسیاری از پژوهش‌ها در آن ثبت می‌شوند و اکثر ژورنال‌های علمی، این پایگاه را برای انتشار نتایج پژوهش ضروری می‌دانند.

این تراشه قادر است فعالیت‌های عصبی را با ۱۰۲۴ الکترود شنود و ضبط کند. کاشت این تراشه هم به نوبه خود جالب است. این تراشه حتما باید به وسیله ربات جراح شرکت نورالینک کاشته شود. تراشه نورالینک شاید وارد شدن به فاز جدیدی از تلاشهای انسان برای رسیدن به ترابشریت باشد: فاز بارگزاری ذهن و دانلود از آن.

البته تلاشها برای رسیدن به فاز فراانسان از خیلی وقت پیش شروع شده است. مک‌لوهان بر این باور بود که فناوری سبب معلول شدن بیشتر آدمی می‌شود. مثل با اختراع خودرو، دیگر لازم نبود تا کسی قدم بزند و به فروشگاه برود. یا با اختراع هارد دیسک کامپیوتر، لازم نیست تا چیزی را در خاطر نگه داریم. اختراع جی‌پی‌اس و نصب آن روی موبایل هم ما را از حفظ کردن نقشه و آدرس‌ها بی نیاز نمود. بنابراین ما هر بار بخشی از وجودمان را از دست داده‌ایم تا کمی به ترابشریت نزدیک‌تر شویم.

مکس و ناتاشا ویتا مور در کتاب خواننده فراانسانی: مقالات کلاسیک و معاصر درباره علم، فناوری و فلسفه آینده بشر، ترابشریت را این‌گونه تعریف می‌کنند:

ترابشریت فراتر از انسان‌گرایی در هر دو جنبهٔ ابزار و اهداف است… طرفداران ترابشریت به دنبال استفاده از فناوری برای غلبه بر محدودیت‌های تحمیل شده توسط میراث زیستی و ژنتیکی ما هستند. ترابشریت به ماهیت انسان نه به عنوان یک هدف و نه به عنوان چیزی که مستحق وفاداری ما باشد، نگاه نمی‌کنند، بلکه این فقط یک نقطه در مسیر تکاملی است و ما می‌توانیم یاد بگیریم که ماهیت خود را به روش‌هایی که مطلوب و با ارزش می‌دانیم بازسازی کنیم. با استفاده هوشمندانه، دقیق و در عین حال جسورانه از فناوری، می‌توانیم به چیزی تبدیل شویم که دیگر به درستی، «انسان» توصیف نمی‌شود – می‌توانیم فرا انسان شویم.

ترابشریت به ماهیت نیک مرگ باور ندارد و به قول سوفوکلس، مرگ اگر چیز خوبی بود، خدایان آن را به انسان نمی‌دادند. ترابشریت در پی حذف یا به تاخیر انداختن مرگ است. همان‌طور که در توضیح بالا آمده این نوع رویکرد به ماهیت انسان وفادار نیست و تنها آن را نقطه‌ای در مسیر تکامل می‌داند. بنابراین هر آنچه که انسان را انسان می‌کند – بدن و ذهن – به منظور رسیدن به وضعیت ترابشریت قابل تغییر است.

حامیان ترابشریت بر این باورند که فناوری می‌تواند انسان‌ها را قادر سازد تا با حفظ حیات ذهنی با یا بدون اعضای اصلی بدن ارگانیک، بر محدودیت‌های بیولوژیکی غلبه کنند و به جاودانگی دست یابند. روش‌هایی مانند سرمازیستی (cryogenic preservation)، بارگذاری ذهن در رایانه، یا جایگزینی اجزای بدن با اجزای غیرآلی پیشنهاد شده است. من در این یادداشت بیشتر به خطرات محدود کردن هویت انسان به حیات ذهنی مطرح شده در ترابشریت می‌پردازم.

اگر هویت انسان را ذهن وی در نظر بگیریم، روش بارگزاری ذهن در چیزی شبیه کامپیوتر می‌تواند روش مناسب برای نگهداری آن باشد. ری کورزویل، دانشمند علوم رایانه و آینده‌پژوه معتقد است که در آینده “ما قادر خواهیم بود فرآیندهای ذهنی خود را به بستر محاسباتی مناسب‌تری منتقل کنیم”. تراشه‌هایی مانند نورالینک قطعا در آینده قادر خواهد بود اطلاعات درون ذهن را به بیرون از آن منتقل سازد.

برخی از آینده‌نگران، بدن انسان را جزئی از هویت وی نمی‌دانند. برای مثال، تیم کانن، مدیر ارشد اطلاعات استارتاپ Grindhouse که در حوزه فناوری‌های زیستی فعالیت دارد می‌گوید:

اما این فقط یک ایده مذهبی نیست، از هر کسی که تراجنسیتی است بپرسید. آنها به شما خواهند گفت که در بدنی اشتباهی محبوس شده‌اند. اما من، در بدن اشتباهی گرفتار شده‌ام، زیرا در یک بدن گرفتار شده‌ام. همه بدن‌ها بدن اشتباهی هستند.

نیک بوستروم معتقد است ترابشریت لزوما شامل خوش‌بینی فناورانه نمی‌شود. وی بحث می‌کند که تحولات ترابشری ممکن است سبب از بین رفتن حیات هوشمند شود. ایلان ماسک خطر وجودی ما را هوش مصنوعی می‌داند. با آموزش (train) مدل‌های یادگیری هوش مصنوعی بر اساس کارکرد مغزی، ممکن است حیات ذهن آدمی دیگر فقط برای انسان نباشد، هوش مصنوعی هم در افزایش کارکرد آن دخیل باشد و خود را نیز بهبود بخشد. از این رو ممکن است تلاشهای نیل به ترابشریت سبب هلاکت انسان شود.

کرزویل آغاز عصر سینگیولریتی (تکینگی) را سال ۲۰۲۹ می‌داند و به زعم ایشان ما در مقابل این عصر مانند انسان‌های غارنشین در مقابل اینترنت خواهیم بود. جالب است که بدانیم در فیلم ترمیناتور، سایبورگ قاتل نیز در همین سال برمی‌گردد تا نظم را به جامعه برگرداند! کرزویل، کپی برداری از آگاهی انسان را در این زمان ممکن می‌داند.

سوالی که ایجاد می‌شود در حوزه هویت آدمی است.  اگر انسان را ذهن در نظر بگیریم، آیا می‌توان این ذهن را به بدن دو نفر منتقل کرد؟ به عنوان مثال فرض کنید شخصی به نام آلن در جنگ می‌میرد و ما قادر بودیم که ذهن وی را در یک کامپیوتر آپلود کنیم. آیا می‌توان این ذهن را در بدن دو نفر، یکی در چین و دیگری در آمریکا منتقل کنیم؟ آیا هر دوی این بدن‌ها به یک میزان، آلن هستند؟ یا در بهترین حالت یک نسخه تکراری ایجاد کرده‌ایم؟ کپی‌های مختلف از یک انسان قطعا سبب سردرگمی هویتی و نهایتا منجر به آشفتگی اجتماعی خواهد شد.

به نظر نگارنده این یادداشت، ترابشریت ممکن است مرزهای هویتی آدمی را باز تعریف کند و خطرات به یغما رفتن فکر و ذهن آدمی را افزایش دهد چرا که با رایج شدن رابطه‌های مغز و کامپیوتر (BCI)، نگرانی‌های حریم خصوصی و کنترل ذهن به طور قابل فهمی برجسته می‌شود. احتمال دسترسی مستقیم به افکار و خاطرات شخصی از طریق BCI، نگرانی‌های اخلاقی و اجتماعی را ایجاد می‌کند. برای حل این نگرانی‌ها و تضمین استفاده مسئولانه از این فناوری، چارچوب‌های حقوقی که دسترسی و استفاده از اطلاعات به دست آمده از طریق BCI را تنظیم می‌کنند، احتمالاً ضروری هستند.

شاید بیش از هر زمان لازم باشد تا نهاد‌های قضایی، بخشی ویژه ترابشریتی ایجاد کنند که به ماهیت وجود و خطرات هک ذهن بپردازد. این بخش باید قوانین به روز شده داشته باشد و قانون‌گذاران نیز به علم و تحولات روز آگاه باشند. اگر تکنیگی را طبق نظر کرزویل در سال ۲۰۲۹ بدانیم، تنها ۵ سال برای ایجاد زیرساخت‌ها، پایش روندها و تحقیقات اولیه فرصت وجود دارد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *