بحث mind uploading و ساخت cyborg مفهومی تازهای نیست. اصولا هیچ چیز را نمی توان یافت که در گذشته به آن پرداخته نشده باشد. آلدوس هاکسلی در کتاب Brave new world (که خود نام هم از یکی از نمایشنامه های شکسپیر الهام گرفته شده است) به موضوع مهندسی ژنتیک و ایجاد ابر انسان میپردازد. در اسطوره های کهن نیز پیدا کردن چشمه آب حیات و نامیرا شدن از آرزوی های انسان ها بوده است و برج نمرود نیز به این منظور ساخته شد که خدایان را از تاج و تختشان پایین بکشاند و پادشاهی را بر آن تارک فیروزه ای بنشاند. بورخس در یکی از داستان های کوتاه خود با نام Immortal به بحث جاودانگی انسان میپردازد. اما بشریت هیچ وقت تا به حال آنقدر با موضوع عبور از انسان و آفرینش (دقیقا واژه آفرینش) نپرداخته است. شاید در عصر ویکتوریا (۱۸۳۰-۱۹۰۰) و نیاز اروپا به رویارویی با جهانی نو، فکر خلق ابرانسان به اذهان کشورهای اروپایی آمد. نیچه در کتاب “چنین گفت زرتشت” بیان میدارد که بوزینه در مقابل انسان چگونه است؟ درست به مانند انسان در مقابل ابرانسان؟ این نگاه به آینده و انتظار از علم به منظور خلق موجودی نیم انسان نیم ماشین ما را ناخواسته یاد ساتیرها (موجوداتی افسانه ای با نیم تنه انسان و بز) می اندازد. موجوداتی شهوانی که همیشه در ضیافت دیونیزوس (خدای عیش و عشرت) حضور داشتند و اهل خوشگذرانی بودند و این بحث موارد اخلاقی زیادی را پدید خواهد آورد که باید بسیار به آن پرداخت.
بی شک ما در عصر شبیه سازی شده ها در حال گذران زندگی هستیم. انگار جهان در حال مقابله با واقعیات و فراروایتهای دنیای قدیم است.جهان پست مدرن در دنیایی از وانموده ها (simulucrum) زندگی می کند و نفس می کشد. با وجود هارد دیسک های چند ترابایتی و فضای ابری که همه جهان قدیم را در خود دارد جایی برای گذشته وجود ندارد که به خاطر آورده شود. گویی انسان همیشه در “حال” زندگی می کند و نوستالژی دیگر مانند قدیمترها نیست. آدمیان اعتقادی از نوع باور مذهبی به رسانه دارند و این رسانه بوق تاجری دنیای سرمایه داری شدهاند. جهان سرمایه داری سالهاست که به این نتیجه رسیده که ارزش نشانه ای بسیار مهم تر از کارایی یک محصول است و تجارت نمادها میتواند سودی کلان برای ابر شرکت های تجاری ایجاد نماید. همین شبیه سازی ها و نشانه هاست که جهان را به سمت جنگ جهانی سوم میکشاند. جنگی که ابرسربازها و رباتها به مصاف هم در میآیند و دمار از روزگار انسانی که تنها گوشت و خون و عصب است درخواهند آورد. موضوع مهمی که در این میان پدید میآید آن است که آیا این موجودات تولید شده دارای حقی از نوع حقوق بشر هستند یا خیر؟ اگر این فراانسان ها از قانونی تخطی کردند (چنان که در فیلم I Robot دیدیم) چه باید کرد؟ چه خواهد شد اگر ابرانسان ها با انسان ها ازدواج کنند؟ کودکانشان از چه حقوقی برخوردار خواهند بود؟ آیا واپسین نبرد همان نبرد بین خیر وشر خواهد بود یا آرماگدون آخرالزمان جنگ بر سر کهن الگوها و زاده شدن نسلی جدید از انسان هاست؟ این سوالها قطعا در جهان پست مدرن بسیار چالش برانگیز خواهند شد و قطعا مباحث جدیدی را ایجاد خواهند کرد.
سخن پایانی آن است که آیا ترابشریت، خود ناقوس مرگ انسانها را به صدا خواهد انداخت و یا دردی از این حیوان ضعیف کاسته خواهد کرد؟ اخرین باری که انسانها به فکر ایجاد نسلی از ابرانسان ها افتاد، فجایعی سهمناک در اردوگاههای آشویتس و امثالهم رخ داد. باید به آینده امیدوار بود و بازی با خدایان را بسیار احتیاط آمیز شروع کرد چرا که خدای زئوس خدایی بسیار انتقامجوست.
محسن راعی، آینده پژوه و مترجم