با الهام از سخنان ویکتور وحیدی متی
محسن راعی
ما را نشاید که با چیزها جداجدا روبهرو شویم یا اشتباههای جداجدا کنیم.
فریدریش نیچه
در جهانی که مرزهای جغرافیایی، فرهنگی و حتی فناورانه دیگر کارکردهای سنتی خود را از دست دادهاند، نمیتوان با چالشها بهصورت منفرد، محلی و پراکنده برخورد کرد. بحرانهایی چون گرمایش زمین، مهاجرتهای اقلیمی، نابرابریهای ساختاری، پاندمیها و پیامدهای نه جندان مشخص هوش مصنوعی، همگی از طبیعتی «فرامرزی» برخوردارند. در این شرایط، آنچه بیش از پیش نیاز داریم، نوعی آگاهی سیارهای است—نگاهی که ما را بهعنوان اعضای یک زیستبوم واحد در نظر بگیرد، نه رقیبانی گرفتار در مرزهای متکثر.
ویکتور متی در سخنان خود به این نکته اشاره میکند که جهانی شدن(globalization) در شکل فعلیاش دیگر کفایت نمیکند. این روند که عمدتاً بر همپیوندی اقتصادی و جریان آزاد کالا، سرمایه و اطلاعات متمرکز بود، نتوانسته است مانع از رشد نابرابریها، تخریب محیط زیست یا افول اعتماد جهانی شود. در مقابل، او از مفهومی به نام سیارهایشدن (planetization) سخن میگوید—روایتی نوین که بهجای رقابت اقتصادی صرف، بر همبستگی انسانی، زیستی و فرهنگی تأکید دارد.
چرا آگاهی سیارهای اکنون ضروری است؟
تصور کنید که همه ما ساکنان یک دهکده بسیار بزرگ هستیم، اما هیچکس مسئول جمعآوری زبالهها یا حفاظت از منابع آبی آن نیست. چه بر سر چنین دهکدهای خواهد آمد؟ این تمثیل، چکیدهی وضعیت کنونی زمین است. بحرانهای زیستمحیطی، پاندمیهایی چون کووید ۱۹، و حتی جنگهای اطلاعاتی و سایبری به ما آموختهاند که هیچکس واقعاً «مصون» نیست. آگاهی سیارهای، ما را بر آن میدارد تا مسئولیتپذیری را به مقیاس این کره خاکی گسترش دهیم—نه فقط برای خود، بلکه برای نسلهای آینده، برای گونههای زیستی دیگر، و برای اکوسیستمهایی که به آنها وابستهایم.
این مفهوم باعث میشود تا نگاه ما سیستمیتر شود و به اثرات درازمدت اقداماتمان توجه بیشتری بکنیم. اگر این اندیشه قالب شود دیگر فجایعی از قبیل فست فشن (یا این روزها فستتک) سیاره ما را تبدیل به زباله دانی بزرگ نخواهد کرد.
تجربه فضانوردان: نگاهی از بیرون به زمین
یکی از مؤثرترین استعارهها برای درک این آگاهی، اثر چشمانداز (Overview Effect) است، تجربهای روانشناختی که بسیاری از فضانوردان هنگام تماشای زمین از فضا گزارش کردهاند. از آن فاصله، دیگر خبری از مرزهای ملی، تنشهای ایدئولوژیک یا تفاوتهای قومی نیست. زمین چون یک موجود زنده و به قول تی اس الیوت، در وحدتی انداموار (Organic Unity)، یکپارچه، زیبا و در عین حال شکننده بهنظر میرسد. رونالد گاران فضانورد این تجربه را چنین توصیف میکند:
«از آن بالا، تنها چیزی که میبینی زندگی است—نه کشورها، نه جنگها. فقط یک سیارهی در حال زندگی.»
این تجربه لازم است تا الهامبخش نسل جدید ما باشد؛ نسلی که مأموریتش نه فقط توسعه فناوری، بلکه نگهبانی از خانهی مشترک انسانیت است.
به یاد میآورم که پدرم حکایتی از کوهها نقل میکرد که از سر تکبر روزی به خورشید گفتند که فقط به قلهها بتاب و نور خود را از درهها، تپهها و درهها دریغ کن. خورشید از آنها خواست تا بیایند پیش وی و به آنها گفت که از اینجا که هست زمین را نظاره کنند. هنگامی که کوهها به زمین نظر انداختند دیدند از بالا هیچ بلندی و پستی مشخص نیستند و همه از منظر خورشید یکی هستند.
نقش هنر، فلسفه و علوم انسانی در آیندهنگری
در فرایند سیارهایشدن، نمیتوان تنها به دادهها، مدلها و فناوریها تکیه کرد. آینده را تنها با الگوریتم نمیتوان ساخت. شعر، تخیل، معنا و همدلی همانقدر اهمیت دارند که محاسبه و تحلیل. به همین دلیل، ویکتور متی خواستار مشارکت فعال هنرمندان، فیلسوفان و دیگر بازیگران فرهنگی در طراحی آینده است.
برای مثال، فیلمهایی مانند Interstellar یا Don’t Look Up توانستهاند پیچیدگیهای زیستمحیطی یا کیهانی را بهتر از هر گزارش علمی به زبان عموم منتقل کنند. شعرهایی از والت ویتمن یا احمد شاملو، میتوانند بیش از صد مقالهی دانشگاهی، حس همبستگی با جهان را برانگیزند. این صداها نباید در حاشیه بمانند؛ آنها را باید بخشی از گفتوگوی جهانی درباره آینده دانست. به عنوان مثال، شاملو در جایی می گوید:
من یک لر ِ بلوچ ِ کردِ فارسم، یک فارسزبان ترک، یک افریقایی اروپایی استرالیایی امریکایی ِ آسیاییام، یک سیاهپوستِ زردپوستِ سرخپوستِ سفیدم که نه تنها با خودم و دیگران کمترین مشکلی ندارم بلکه بدون حضور دیگران وحشت مرگ را زیر پوستم احساس میکنم. من انسانی هستم میان انسانهای دیگر بر سیارهٔ مقدس زمین، که بدون حضور دیگران معنایی ندارم.
فناوری، اخلاق و آیندهای سیارهای
یکی از مهمترین زمینههای چالشبرانگیز برای آینده، هوش مصنوعی است. در حالیکه بسیاری از دولتها و شرکتها با شتاب در حال توسعهی این فناوری هستند، کمتر درباره پیامدهای بلندمدت آن فکر میشود. آیا هوش مصنوعی باعث افزایش بهرهوری و عدالت خواهد شد، یا بر نابرابریها خواهد افزود؟ آیا جایگزینی شغلها با الگوریتمها، جامعهای بیمعنا میسازد یا ما را به سمت فعالیتهای پر معناتر سوق خواهد داد؟
آگاهی سیارهای در اینجا بهکارمان میآید: بهجای نگاه صرفاً کارکردی یا سودمحور به فناوری، باید از منظری اخلاقی، زیستی و بلندمدت به آن بنگریم. این نگرش میتواند ما را در تدوین قوانین و طراحی سیستمهایی کمک کند که به نفع کل سیاره باشند، نه فقط سودآوری کوتاهمدت. شاید ما قبل از این که به ساخت هوش مصنوعی فکر کرده باشیم، باید اخلاق استفاده از آن را از نظر میگذراندیم. زمانی که غول از بطری در بیاید، مهار زدن بر آن آسان نیست.
پایان ایدئولوژی، آغاز آگاهی سیارهای
در این میان، شاید یکی از مهمترین موانع دستیابی به آگاهی سیارهای، اصرار بر چارچوبهای سفت و سخت ایدئولوژیک و تئولوژیک باشد؛ ساختارهایی که ثابت شده بهجای ایجاد همبستگی، عموما به بازتولید مرزهای محدود ذهنی، نفرت و دامنزدن به تقابلها منجر میشوند. بیژن عبدالکریمی در کتاب زیستن در جهان نیچهای عنوان میکند که در جهان امروزی ما دیگر دوران ایدئولوژیها و تئولوژیهای تمامیتخواه سر آمده است. در شرایطی که منابع طبیعی رو به پایاناند و بحرانهای جهانی به همکاریهای جدی نیاز دارند، اصرار بر جهانبینیهای مطلقگرا، تنها به اتلاف انرژی، تشدید تفرقه، کاهش رواداری و ناتوانی در همزیستی ختم میشود. ما محتاج نگاهی هستیم که بهجای «حق مطلق داشتن»، بر «فهم مشترک ساختن» متمرکز باشد؛ جهدی که تاکیدش بر صراطهای مستقیم است و انسان را نه بر مبنای ایمان یا مرزها، بلکه بر اساس رنج، امید و آیندهی مشترکش تعریف کند.
از آگاهی تا اقدام: چگونه سیارهای بیندیشیم؟
آگاهی سیارهای تنها یک مفهوم انتزاعی یا ژست روشنفکرانه نیست، بلکه میتواند به اقدام مؤثر بدل شود، اگر آموزش در مدارس و دانشگاهها بر مفاهیمی چون «بینزیستی» (interbeing) و مسئولیتی جهان شمول تأکید کند، رسانهها بهجای برجستهسازی تفاوتها، روایتگر داستانهای مشترک انسانها باشند، شرکتها مسئولیت اجتماعی خود را نه از نظر یک الزام حقوقی بلکه وظیفهای اخلاقی بدانند، و سیاستگذاران تصمیمهایی بگیرند که نهتنها برای چهار سال آینده، بلکه برای چهار نسل بعد نیز به کار آید. پیوست تفکر سیارهای باید در تار و پود اقدامات کوچک و کلان کشورها لحاظ شود.
در نهایت، آنچه ویکتور متی و بسیاری از متفکران آیندهنگر به ما گوشزد میکنند، پیام سادهایست که در عین سادگی، حامل نگاهی تازه به هستی است: اگر میخواهیم آیندهای انسانی، پایدار و مشترک بسازیم، باید زمین را نه صرفاً یک منبع یا محل سکونت، بلکه خانهی واقعی خود بدانیم، خانهای که بودن ما به بودن آن گره خورده است. همانگونه که برای آسایش، امنیت و سلامت خانه خود تلاش میکنیم، باید از این سیاره نیز با همان عشق، همان دقت و همان احساس تعلق مراقبت کنیم.
آینده پدیدهای خارج از ما یا پیشانینوشتمان نیست که محتوم آن باشیم؛ بلکه آینده حاصل و بازتابی مستقیم از زیستن، انتخابها و اقدامات ما در لحظه اکنون است. شاید زمان آن رسیده که با کنار گذاشتن بیتفاوتی و انفعال، حال حاضر را با اتکا بر آگاهی سیارهای و سپهری کلانتر، حس عمیق مسئولیتپذیری انسانی و نیروی خلاق تخیل جمعی شکل دهیم، تا بنیادی برای جهانی نهاده شود که نسلهای آتی بتوانند با غروری وصف ناشدنی آن را خانه خود بنامند.
صجبتهای ویکتور متی، مدیر موسسه Alternative Planetary Futures در یوتیوب