حسرت خوار روزهایی هستم که پرداختنم به هنر و ادبیات غلیظ بود. مدتی گم و گیچ یا شایدم مبهوت شعبده فناوری بودم. اما تا اعماق چیزی نروی، فهمی درستی از آن نخواهی داشت. با درکی که الان نصیبم شده، نوشتن و ساخت محتوا از فناوری در عصری که انباشته از آن است و اخبارش و نمودش حتی در خصوصیترین لحظهها هم ما را رها نمیکند، عملی زائد باشد. آلبرتو مانگل به درستی مفهوم دنیای این روزهای فناوری را نشان داده است:
«تمام جمعهای ما در نهایت مفردند… لحظهای از شبانهروز نیست که دستیافتنی نباشیم… ما چشم همه بین خداوند را دوباره اختراع کردهایم.»
فناوری از جنس اصالت نیست و به کوششهای فراوان جهان سرمایهداری، تبدیل به چیزی شبیه مدهای لباس سریع شده که هر روز با رنگ و بویی جدید به ما قالب میشود و هر بار هم شعارش این است که اگر نباشد زنده نخواهیم ماند.
به جز آن فناوریهای تاریخساز در حمل و نقل، پزشکی، اینترنت و چند حوزه محدود دیگر، بقیه هر چه هست بیشتر از جنس ماسماسک است، شیئی که از کارکردش به تعبیر بودریار جدا افتاده است. جالب این است که «ماسماسکها» را مردمان بیشتر میپسندند.
از این به بعد تلاشم این است که در خصوص همه چیزهایی که اصالت دارند بنویسم.
به قول حافظ، من چنینم که نمودم دگر ایشان دانند.
عکس از فیلم فارنهایت ۴۵۱، فرانسوا تروفو