china economy

چین در آستانه نظم جهانی جدید

در شرایطی که جهان وارد مرحله‌ای تازه از تحولات ژئوپلیتیکی و ژئواکونومیکی می‌شود، جایگاه چین به‌عنوان دومین قدرت اقتصادی و نظامی جهان، بیش از پیش مورد توجه قرار گرفته است. بازی پیچیده چین در میدان اقتصاد، سیاست و امنیت جهانی، همراه با انعطاف‌پذیری فرهنگی و راهبردی، این کشور را به کنشگری تعیین‌کننده در نظم آینده بدل کرده است.

چین هم‌اکنون حدود ۸۰ درصد پردازش فلزات نادر در جهان را در اختیار دارد؛ عناصری که در ساخت تجهیزات الکترونیکی، نظامی و فن‌آوری‌های نو کاربرد حیاتی دارند. در حوزه انرژی‌های نو، این کشور با تولید انرژی پاکی معادل هفت برابر آمریکا، پیشتاز بی‌رقیب است. چین ۹۰ درصد باتری خودروهای برقی و ۹۵ درصد ویفرهای خورشیدی را تولید می‌کند؛ جایگاهی که موجب شده آمریکا نسبت به زنجیره تأمین حیاتی خود به شدت احساس وابستگی کند.

در بُعد نظامی نیز، چین در سه سال گذشته ۴۰۰ جنگنده جدید تولید کرده و زیرساخت‌های لازم برای هزار موشک بالیستیک هسته‌ای دیگر را آماده کرده است. همچنین، چینی‌ها حجم تسلیحات انبارشده خود را شش برابر آمریکا افزایش داده و تعداد موشک‌های قاره‌پیما را دو برابر کرده‌اند. این تحولات، از جمله دلایل افزایش بودجه نظامی آمریکا به ۹۲۶ میلیارد دلار در سال آینده بوده است.

اگرچه دولت بایدن در سال‌های اخیر موفق شد نرخ رشد اقتصادی چین را تا حدی کاهش دهد—چنان‌که در سال ۲۰۲۴، ۱۶۰۰۰ میلیونر چینی و غیرچینی از کشور خارج شده‌اند و ۲۵۴ میلیارد دلار سرمایه از چین بیرون رفته—اما چین همچنان در عرصه سرمایه‌گذاری جهانی نقشی تعیین‌کننده دارد. به عنوان نمونه، سرمایه‌گذاری مستقیم چین در کشورهای مختلف به شرح زیر است:

  • آمریکا: ۲۰۰ میلیارد دلار
  • اتحادیه اروپا: ۳۰۰ میلیارد دلار
  • استرالیا: ۱۰۶ میلیارد دلار
  • برزیل: ۷۳ میلیارد دلار
  • اندونزی: ۴۷ میلیارد دلار
  • سنگاپور: ۴۵ میلیارد دلار

در این میان، وابستگی جهانی به چین همچنان پابرجاست و تنها در حوزه تولید کشتی‌های باری، ۷۰ درصد ظرفیت جهانی در چین متمرکز است. اگر آمریکا بخواهد از نو وارد این صنعت شود، دست‌کم ۷ سال زمان نیاز دارد تا اولین کشتی را تولید کند.

از سوی دیگر، چین با انتقال بخشی از صنایع خود به کشورهای ثالث مانند مکزیک، برزیل و کشورهای آسه‌آن، نه تنها خود را از مخاطرات گمرکی آمریکا محافظت کرده، بلکه زمینه‌ساز افزایش مصرف داخلی و تثبیت نرخ رشد ۵ درصدی خود شده است.

راهبرد چین در مواجهه با تهدیدهای خارجی، بر پایه نوعی «پراگماتیسم کنفوسیوسی» شکل گرفته؛ نگاهی که نه تنها سازگار با منطق قدرت است بلکه ظرفیت انطباق دائمی با شرایط متغیر را داراست. به قول دنگ شیائو پینگ، سیاست مدار و رهبر چین در اوایل دهه ۹۰، گربه باید موش بگیرد، حالا چه فرق می‌کند که سیاه باشد یا سفید. این انعطاف‌پذیری، باعث شده آمریکا هنوز به میز مذاکره با چین امید داشته باشد. به‌ویژه آنکه چین در تعاملات دوجانبه، حتی باب گفت‌وگو درباره بحران اوکراین را نیز گشوده نگه داشته است.

در مجموع، چین بازیگری است که با وجود کاهش نسبی رشد اقتصادی‌اش، همچنان با اختلاف، دومین قدرت جهانی باقی خواهد ماند و با درهم‌تنیدن منافع اقتصادی و سیاسی کشورها، سعی در تثبیت این جایگاه دارد. اگرچه نظم جهانی آینده در «عصر ترامپ» با محوریت آمریکا طراحی خواهد شد، اما چین با شبکه‌سازی پیچیده، سرمایه‌گذاری هدفمند، و دیپلماسی منعطف، همچنان بازیگر اصلی صفحه شطرنج ژئوپلیتیک باقی خواهد ماند.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *