نویسندگی بیرون زدن از صف مردگان است. کافکا
یکی از مهمترین مهارت هایی که یک استراتژیست محتوا باید با آن آشنا باشد، نویسندگی و همینطور کپیرایتینگ است.
یکی از مهمترین و بنیادیترین روش در تهیه محتوا، نویسندگیست. هنوز کلمات و جملات مهمترین روش در ارتباط گرفتن با دیگری است.
مطالعه کتاب را نمیتوان با چیز دیگری مقایسه کرد. در واژگان جادویی هست که باید حتما خوانده شوند تا روحشان آزاد گردد.
اگر یک کتاب یا پارهای نوشته را با نسخه فیلم آن مقایسه کنیم در مییابیم که فیلم، تنها برداشت یا خوانش کارگردان از آن متن است و نمیتواند وارد اعماق کلمات بشود.
یا حتا اگر آن متن را با خلاصه همان متن مقایسه کنیم متوجه خواهیم شد که خلاصه تنها معنی کلی نوشته را به گوش خواننده میرساند اما خلاصه کجا و همنشینی زیبای کلمات و انتخاب مناسب آنها کجا.
ترجمه هم روشی نامرضیه اما ناچار است. ترجمه روح کلمات را میکشد و نمیتواند آن شیرینی زبان مبدا را به خواننده برساند.
به عنوان مثال، در رمان خشم و هیاهو اثر ویلیام فاکنر در آن فصل که احوال کوئنتین (یکی از اعضاء خانواده) را روایت میکند در مییابیم که کوئنتین به سمت خودکشی میرود و همه I های انگلیسی (به معنی من) که باید بزرگ باشند تبدیل به i کوچک شدهاند. این را نمیتوان در ترجمه فارسی آورد حتا اگر مترجم، پهلوانی مانند صالح حسینی باشد.
کپیرایتینگ که نوعی از نوشتن است نیز از کلمات جان میگیرد. کپیرایتینگ یعنی در نهایت ایجاز نوشتن اما به شدت موثر بودن.
به نمونههای زیر توجه کنید:
اینها همه از نمونههای موفق کپیرایتینگ هستند. ببینید چگونه کلماتی محدود میتوانند تاثیراتی شگرف داشته باشند.
به این چند تا از نمونههای خارجی نیز توجه کنید:
ما ایرانیها شعرای حرفهای بسیاری داشتهایم. شعر میتواند چکیده معنا در چند کلمه باشد. کپیرایتینگ هم همینگونه است.
در پستهای بعدی به مباحث مفصلتری از کپیرایتینگ خواهیم پرداخت.