Dante_Domenico_di_Michelino

دوزخ به مثابه زندان: معماری قدرت در کمدی الهی دانته

«قدرت، نه چیزی است که به‌دست آورده شود یا از دست برود، بلکه چیزی است که در کنش‌ها و گفتمان‌ها جاری است.» میشل فوکو
میشل فوکو، فیلسوف فرانسوی، قدرت را نه به‌مثابه ساختاری متمرکز یا ابزاری در دستان طبقه‌ای خاص، بلکه همچون شبکه‌ای از روابط سیال و فراگیر می‌بیند. از نظر او، قدرت نه فقط سرکوبگر، بلکه مولد است؛ یعنی قدرت نه تنها محدود می‌کند، بلکه هم‌زمان دانش، سوژه، و حتی حقیقت را تولید می‌کند. قدرت برای فوکو در نهادهایی مثل مدرسه، زندان، بیمارستان، کلیسا و گفتمان‌های علمی رسوخ کرده و از طریق اعمال خرد و روزمره، بدن‌ها را شکل می‌دهد، کنترل می‌کند و انضباط می‌بخشد. در این نگاه، قدرت نه در مرکز بلکه در همه‌جا حاضر است؛ در گفتار، در نگاه، در ساختارها و حتی در روابط شخصی.

اگر با این لنز به کمدی الهی دانته نگاه کنیم، به‌ویژه به بخش دوزخ با ترجمه‌ی شجاع‌الدین شفا، درمی‌یابیم که این اثر چیزی فراتر از یک سفر معنوی یا داستانی اخلاقی است. دانته در دوزخ، جهان را به شکلی معماری‌شده و سلسله‌مراتبی به تصویر می‌کشد؛ دوزخی که ساختاری دقیق و از پیش‌تعیین‌شده دارد، با لایه‌هایی که هر کدام به گناه خاصی اختصاص دارند، و مجازات‌هایی که نه فقط تنبیه، بلکه بازنمایی نظامی از قدرت‌اند.

در خوانش فوکویی، خود این ساختار دوزخ، نمونه‌ای از «قدرت انضباطی» است: بدن گناهکاران تحت شکنجه‌هایی قرار می‌گیرد که نه تنها عذاب‌کشنده، بلکه بازنمای اخلاقیِ جامعه‌ای الهی‌اند که قصد دارد از طریق بدن، روح را مهار کند. مجازات‌ها همگی نمادین‌اند، به‌طوری که تن، محل تجلی گفتمان قدرتِ الهی می‌شود؛ همان‌گونه که در نظام زندان‌های مدرن، بدن زندانیان محل اعمال قدرت نظام‌های قضایی و ایدئولوژیک است.

به‌عنوان مثال، در دایره‌ی دوم دوزخ که شهوت‌پیشگان در آن محبوس‌اند، آن‌ها در گردبادی بی‌وقفه می‌چرخند. این تصویر نه فقط مجازاتی فیزیکی، بلکه تجسمی از فقدان عقل و اختیار در گناه آن‌هاست. دانته از این طریق بدن را به ابزاری برای تعلیم و تادیب تبدیل می‌کند—همان کاری که نهادهای مدرن در تحلیل فوکو انجام می‌دهند.

دانته تنها گزارشگر یک سفر اخروی نیست، بلکه کنشگری است که با زبان، جهان را طبقه‌بندی می‌کند و از طریق روایت، نظم مطلوب خود را بر آن تحمیل می‌کند. حضور دانته در دوزخ نه ‌فقط به ‌عنوان شاهد، بلکه به‌مثابه ناظر و داور، نشان می‌دهد که چگونه قدرت از خلال گفتمان و روایت، عمل می‌کند. دانتنه، ناظری‌ست که همچون دوربین‌های پانوپتیکون (سراسربین) فوکو، شاهد گناهان است و هرچه را که می‌بیند، می‌نویسد؛ و هرچه می‌نویسد، تثبیت می‌شود. گناهکارانی که نام برده می‌شوند، برای همیشه در تاریخ الهیات ادبی ثبت شده‌اند—و این خود، مصداقی از همان نظارت دائم و بازتولید قدرت از راه بازنمایی است که فوکو از آن سخن می‌گوید.

در این‌جا، دوزخ نه صرفاً مکانی برای مجازات گناهکاران، بلکه ماشین انضباطی عظیمی است که به قصد کنترل و شکل‌دادن به سوژه‌های مؤمن طراحی شده. جهان دانته، مثل جهان مدرن فوکو، از طریق تقسیم‌بندی، طبقه‌بندی، و مجازات، قدرت را به تمام لایه‌های زندگی می‌کشاند—از جسم تا جان.

در نهایت، دوزخ دانته را می‌توان نوعی دستگاه گفتمانی دانست که به‌وسیله‌ی آن، نهاد کلیسا و فرهنگ مسیحی قرون وسطی، نظم اخلاقی و ایدئولوژیک خود را تثبیت می‌کنند؛ همان‌گونه که در تحلیل فوکو، گفتمان‌های علمی، حقوقی، و دینی، ابزارهایی برای اعمال و بازتولید قدرت‌اند.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *