google control

ما از این هم به شما نزدیک‌تریم!

باارزش‌ترین منبع جهان دیگر نفت نیست بلکه اطلاعات است. مجله اکونومیست

بدیهی است که شرکتهای بزرگی مانند فیسبوک، گوگل و توییر همه و همه نیازمند توجه کاربرهای خود هستند. اما ممکن است پرسیده شود همه صنایع هم نیازمند این توجه هستند. اما باید گفت اغلب شرکت‌ها که کالا و خدمات می‌فروشند، توجه شما را نیاز دارد تا زمانی که کالای آن را بخرید و نهایتا این میزان توجه می‌تواند عامل سنجش میزان وفاداری شما به آن شرکت/برند باشد. در واقعا اکثر برندها به دنبال فروش کالا به شما هستند و هنگامی که این نیاز تامین می‌شود می‌روند پی کارشان . اما پلتفرمهای اجتماعی (اگر گوگل را هم به آن اضافه کنیم) به دنبال خود شخص شما هستند. وقتی که واژه شخص را به کار می‌برم، منظورم دقیقا کل وجود شما از بدن فیزیکی‌تان تا خلقیات و آنچه به آن می‌اندیشید است. این که با چه کسی در ارتباط هستید، دنبال چه چیزی می‌گردید، از چه چیز خوشتان می‌آید، ترسهای شما چیست و غیره شامل این من شخصی شما می‌شود. وضعیت گوگل حتی بدتر است. در فلسفه این شرکت آمده همیشه اطلاعات بیشتری آن بیرون هست.

این که چرا این شرکت‌ها به دنبال این حجم از اطلاعات هستند و ما را به تعبیر نیکولاس کار بیشتر شبیه معدن‌چیان اطلاعات می‌بینند قطعا یک جواب دارد: کنترل. کنترل باعث می‌شود تا قدرت و پول پدید بیاید. بنابراین نیاز است تا انسان‌ها از لاک تنهایی خود در بیاینند و هر آنچه در سر دارند را با دیگران یا بهتر بگوییم با پلتفرمهای اجتماعی به اشتراک بگذارند تا این سیلوهای اطلاعاتی بزرگ‌تر و بزرگ‌تر شوند. در سریال «دنیای قشنگ نو» هنگامی که می‌فهمند برنارد (کاراکتر اصلی داستان) مدتی را به صورت آفلاین سپری نموده به وی گفته می‌شود که تنها بودن حال به هم زن است و دیگر نباید اتصال خود را به شبکه قطع کند.

Brave New World
Brave New World

وقتی از قدرت صحبت می‌شود باید به این نکته توجه کرد که تصمیمات بزرگ در خصوص یک ملت را می‌توان با همین جمع‌آوری اطلاعات اتخاذ نمود. بنابراین کنترل گله آدمی نیز بسیار آسان‌تر خواهد بود. این را هیچ کشوری بهتر از چین با ایجاد طرح طبقه‌بندی شهروندان و امتیازدهی به آنها درک نکرده است. تمام کشورهایی با حکومت فراگیر هم قطعا به قدرت اطلاعات واقفند. باید موضوع را در ابعادی بزرگ‌تر مشاهده کرد. هنگامی که فیسبوک در پی اینترنت ماهواره‌ای و وصل کردن همه جهان به این شبکه جهان‌گستر است باید نتایج را هم در سطح بزرگ‌تر رصد نمود: کنترلی جهانی‌تر

با بررسی روندها، در کل احتمال وقوع سه رخداد بسیار زیاد است:

الف) این حجم از اطلاعات مورد حمله هکرها قرار خواهد گرفت و یا از آن سوء‌استفاده خواهد شد.

ب)  قبل از وقوع هر گونه رخداد فاجعه‌بار، قوانین وضع شده سبب می‌شوند تا این شرکت‌های عظیم، به شرکت‌هایی کوچک‌تر تبدیل شوند.

پ) این اطلاعات نهایتا باعث خواهد شد تا بشر دیگر تنها متفکر بلا منازع جهان‌های شناخته شده نباشد.

حمله هکرها روز به روز در حال بیشتر شدن است. آنها درست مانند خرس‌هایی هستند که می‌دانند کوزه عسل کجاست. در سال ۲۰۱۹، اطلاعات ۵۰۰ میلیون کاربر این شبکه اجتماعی به خطر افتاد(+). این حملات ادامه دارد و هر بار اطلاعات بیشتری از کاربران به دست هکرها و باج‌گیرها می‌افتد. اما این حملات می‌تواند ظاهری آرامتر و جدی‌تر داشته باشند. مانند آنچه که موسسه کمبریج انلتیکا بر سر کاربران فیسبوک آورد (توصیه می‌شود مستند هک بزرگ را تماشا کنید). این شرکت نشان داد که چه آسان می‌توان با به کارگیری هوش مصنوعی و تحلیل رفتار کاربران، گزینه‌های انتخاباتی آنها را مهندسی نمود. با توسعه یادگیری ماشین و NLP هیچ بعید نیست که شرکت‌هایی همچون کمبریج انلتیکا دوباره بتوانند سلایق کاربرها را دست‌کاری کنند. آنچه که کمبریج آنالیتیکا انجام داده پیشرفت خاصی نبوده است. هر شخصیت حقیقی و حقوقی با پول ، افرادی برای انجام پروژه و تمایل برخی برای نادیده گرفتن ” وجدان کاری” می‌تواند تجربه این شرکت را تکرار نماید.

کریستوفر وایلی و افشای راز پشت پرده کمبریج انلتیکا
کریستوفر وایلی و افشای راز پشت پرده کمبریج انلتیکا

در واقع با مطالعه روند انباشت اطلاعات باید گفت آینده چیزی جز «یورش ماشین علیه انسان» نخواهد بود مگر آنکه افساری بر دهانه این هیولای تندرو زد و قدرتش را مهار نمود. شاید کشورهای توسعه یافته هم به همین دلیل به دنبال قوانین ضد انحصار هستند و تمایل زیادی دارند تا قدرت متمرکز این شرکتها را تقسیم کنند. قوانین ضد انحصاری گروه گسترده‌ای از قوانین ایالتی و فدرال هستند که در ابتدا به منظور اطمینان از رقابت منصفانه تجارت‌ها طراحی شده‌اند. اما یکی از مهم‌ترین فواید این قوانین، جلوگیری از تمرکز قدرت در دستان یک شرکت بزرگ است.  کارول کادوالادر در گاردین گفته است که «مردم گاهی می‌گویند اگر فیسبوک را با یک کشور مقایسه کنیم، می‌توان آن را بزرگتر از چین قلمداد کرد. اما این تشبیه غلط است. اگر فیس بوک یک کشور بود، یک کشور سرکش بود. یک کره شمالی به تمام معنا. و این اسلحه نیست، یک سلاح هسته‌ای است.»

اما اعمال قوانین ضدانحصار ممکن است سالها طول بکشد و تا آن موقع، فیسبوک، گوگل، مایکروسافت و غیره می‌توانند انبان اطلاعاتی خود را بدون هیچ مانعی پر نمایند.

حال به سومین و مهمترین احتمال می‌پردازیم. شرکت آلفابت که در سال ۲۰۱۵ در راستای قانون ضد انحصار به وجود آمد شامل گستره عظیمی از فعالیت‌های مختلف فناورانه می‌شود. حوزه فعالیت آلفابت از ابزارهای جمع‌آوری اطلاعات مانند گوگل درایو، کروم، آفیس آنلاین تا خودروهای خودران و هوش مصنوعی است و چنان گسترش یافته که می‌تواند عملا همه فعالیت‌های بشر را از حال تا آینده در بر بگیرد. اگر هوش مصنوعی را با حجم متنابهی از اطلاعات گردآوری شده مخلوط کنیم درمی‌یابیم که در حقیقت با مقوله‌ای بسیار پیچیده مواجه خواهیم شد. این ماشین بزرگ اطلاعات می‌تواند به کارفرما بگوید که آیا من را استخدام بکند یا نه؟ به شرکت بیمه اطلاع دهد که فلان کاربر را به علت اینکه پدربزرگ وی به خاطر بیماری قند فوت کرده است را مشمول خدمات بیمه‌ای بکند یا خیر؟ یا دولتها را از همه مکاتبات و جستجوهای من مطلع کند. 

الفابت و شرکتهای تحت کنترلش
الفابت و شرکتهای تحت کنترلش

ناگفته پیداست که آنچه ما را از دیگر موجودات متمایز می‌کند عنصر تفکر ماست. فرض کنیم آخرین قطرات اطلاعات که در زیرترین سلولهای خاکستری مغز ما آرام گرفته هم توسط ماشین بزرگ شرکتهایی مانند فیسبوک مکیده شد و همه بیت‌های اطلاعاتی قبل از آنکه از سیناپس‌ سلول‌های عصبی بگذرد به گوگل برسد. آن وقت آیا می‌توان گفت که ما هم جزئی از این ماشین هستیم؟ بهتر است دقیق‌تر به مساله نگاه کنیم. در واقع ما اورگانیسم‌هایی خواهیم بود که به یک ابرهوش مصنوعی متصلیم. دیگر ما مرکز داستان نیستیم بلکه گوشه‌ای از این عمارت عظیم داده‌ای خواهیم بود که هسته‌اش چیزی انسانی نیست بلکه چیزی‌ست ابرانسانی که همه اندیشه‌های آدمی را از گذشته تا آینده بلعیده و خود تبدیل به آفریدگاری همه‌چیزدان شده است که می‌تواند انسان یا ماشین بیافریند. اما آیا می‌توان از این نور فاجعه در امان بود؟

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *